کانون هادیان امت (مسجد امام هادی قم)
به مناسبت یازدهم ذیعقده
ولادت با سعادت حضرت امام رضا (علیهالسلام)
در روز یازدهم ذیعقده سال 148 هجری در شهر مدینه ستاره فروزانی در آسمان خاندان ولادت طالع و امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسیالرضا علیهالسلام که بزرگترین اولاد پدرش بود پا به عرصه وجود گذاشت.
آمد آن چشمه فیاض که از فیض دمش
ابر رحمت ز پی ریزش باران خیزد
سرو جان در قدمش ریز که دلداده اوست
به تمنای نگاهی ز سر جان خیزد
صورتش گندمگون و جذاب و به جدش رسول خدا شباهت داشته است، کنیهاش ابوالحسن و مشهورترین لقب وی رضا و عناوین دیگری هم مانند صابر، فاضل، وفی و رضی به آن حضرت گفتهاند و علت این که او را رضا نامیدهاند این است که آن جناب مورد پسند خدا و رسول و ائمه اطهار بوده است. حضرت مانند سایر ائمه دارای گوهر پاک و اصیل و به زیور فضائل نفسانی و اوصاف حمیده آراسته و از هرگونه زشتی و پلیدی و رذائل اخلاقی منزه بود زیرا خداوند تعالی ساحت پاک پیغمبر و خاندان او را به مدلول آیه تطهیر از هر عیب و نقص دور داشته است و حضرت نیز خود مرواریدی پر ارج از خصال نیک انسانی و فضایل بلند الهی بود که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
زهد و عبادت:
امام هشتم در زهد و عبادت و پارسایی مانند اجداد طاهرش بود، از محمدبن عباد روایت شده است که حضرت رضا در تابستان بر روی حصیر مینشست و در زمستان برروی پلاس آرام مییافت و لباسهای او از جامههای زبر و درشت بود و چون از منزل خود پیش مردم میآمد از برای مردم خود را مزین میساخت. حضرت رضا علیهالسلام هرسه روز یک ختم قرآن انجام میداد و میفرمود اگر بخواهم درکمتر از سه روز هم میتوانم یک قرآن ختم کنم ولیکن هنگامی که به آیات توجه میکنم تفکر و تدبر میکنم که این آیه در چه موضوعی فرود آمده و در چه وقتی نازل شده است و لذا قرآن را در هر سه روز یک دور قرائت میکنم. همچنین آن حضرت بسیار روزه میگرفت و روزه اول و وسط و آخر ماه از وی ترک نمیشد و میفرمود روزه داشتن در این سه روز مثل این است که انسان همیشه روزه است.
شیخ صدوق از رجاء ابن ابیضحاک که از طرف مأمون برای بردن امام رضا علیهالسلام از مدینه به مرو ماموریت داشت روایت کرده است که گفت من از مدینه تا مرو همراه امام بودم به خدا سوگند کسی را در پرهیزکاری و کثرت ذکر خدا و شدت خوف از حق تعالی مانند او ندیدم و جریان عبادت آن جناب در شبانهروز چنان بود که چون صبح میشد نماز صبح را ادا میکرد و بعد از سلام نماز در مصلای خود مینشست تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل میگفت و صلوات بر حضرت رسول و اولاد او میفرستاد تا آفتاب طلوع میکرد، پس از آن به سجده میرفت و سجده را چندان طول میداد تا روز بلند میشد سپس سر از سجده برمیداشت و با مردم حدیث میکرد و تا نزدیکی زوال آفتاب آنان را موعظه میفرمود پس از آن تجدید وضو کرده و به مصلای خود برمیگشت و چون زوال میشد برمیخاست و شش رکعت نافله اظهر به جا میآورد و چون فارغ میشد اذن نماز میگفت سپس اقامه نماز میگفت و تسبیح و تحمید و تکبیر بسیار میگفت.
حضرت در هر شهری که ده روز اقامت میکرد روزها روزه میگرفت و چون شب میشد پس از نماز افطار میکرد و نافله نمازهای مغرب و نماز شب و شفع و وتر و نماز صبح را در حضر و سفر ترک نمیکرد اما نوافل نمازهای چهاررکعتی را (ظهر و عصر و عشا) در سفر ترک میکرد و بعد از بجا آوردن نمازهای مزبور سیمرتبه تسبیحات اربعه را میخواند و میفرمود این به جهت تمامی نماز است و همیشه در موقع دعا چه در نماز و یا غیرنماز اقتدا میکرد به رسول الله و اولاد او صلوات زیاد فرستادن و قرآن را بسیار تلاوت مینمود و هرگاه به آیهای که در آن ذکر بهشت یا دوزخ شده میرسید گریه میکرد و از خدا سؤال بهشت مینمود و از آتش پناه میجست وهرگاه در قرآن یا ایها الذین آمنوا را قرائت میکرد آهسته میگفت "لبیک اللهم لبیک" و در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم قصد خدمتش مینمودند و از معالم دین خود میپرسیدند حضرت آنها را جواب میفرمود و برای آنها احادیث بسیاری از پدرانش و علی علیهالسلام و رسول خدا میگفت ابن ابیضحاک گوید: پس چون آن حضرت را نزد مأمون بردم از من خبر حال او را در بین راه پرسید و من آنچه از آن جناب مشاهده کرده بودم در اوقات شب و روز و حرکت و اقامت به مأمون خبر دادم مأمون گفت بلی یا بن ابی ضحاک، علیبن موسی بهترین اهل زمین و اعلم و اعبد آنهاست ولی این مطلب را به کسی مگو چون نمیخواهم فضل آن جناب ظاهر شود مگر به زبان من و به خدا استعانت میجویم که او را بلند کنم و قدرش را رفیع سازم.
تواضع و فروتنی:
تواضع و فروتنی از صفات حمیده و خصال ستوده انسانی است که مخصوصاً از صاحبان جاه و مقام بسیار مطلوب و پسندیده است زیرا به قول سعدی:
تواضع ز گردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند خوی اوست
ائمه اطهار علیهمالسلام که در تمام سجایای اخلاقی و فضائل نفسانی، نمونه و سرمشق دیگران بودهاند در این خصلت حمیده نیز گوی سبقت را از همگان ربودهاند و با مراجعه به تاریخ زندگانی آنان صحت این موضوع ثابت میشود. حضرت ثامن الائمه نیز مودب و متواضع بوده و با طبقات مختلف مردم با فروتنی رفتار مینمود. از ابراهیم بنعباس روایت شده است که گفت من هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا در تکلم کردن به کسی ستمی کند و بد بگوید و ندیدم سخن کسی را قطع کند بلکه صبر میکرد تا او از سخن گفتن فارغ میشد بعد از تکم میفرمود و هرگز ندیدم که پیش کسی نشسته باشد و پای خود را دراز کند و هرگز ندیدم که یکی از غلامان و مملوکهای خود را دشنام دهد و هرگز ندیدم که آب دهان بیاندارد و هرگز ندیدم که خندیدن قهقهه کند بلکه خنده او تبسم بود و چون خلوت میشد و خوان طعام از برای او حاضر میکردند جمیع غلامان و مملوکهای خود حتی دربان و مهتر را بر سر سفره مینشانید. شیخ کلینی از مردی بلخی روایت کرده که گفت من در مسافرت خراسان با حضرت رضا علیهالسلام بودم پس روزی طعام طلبید و موالی خود را نیز بر آن خوان گرد آور گفتم فدایت شوم کاش خوان طعام آنها را جدا میکردی فرمود ساکت باش پروردگار ما تبارک و تعالی یکی است و پدر مادر ما یکی است و جزاء با اعمال است.
علم و دانش:
باید دانست که علم امام را با دانش دیگران نمیتوان مقایسه نمود و اگر کسی در مقام مقایسه برآید چنین قیاسی صحیح نبوده و باصطلاح اهل منطق قیاس معالفارق خواهد بود زیرا علم امام موهبتی و الهامی است و از جانب خداوند افاضه شده است در حالی که علم دیگران ولو بر اثر نبوغ ذاتی هم باشد کسبی و تحصیلی است و ائمه اطهار علیهمالسلام هم در علم و سایر فضائل نفسانی نسبت به هم فرقی ندارند و با توجه به شرایط زمان و آماده بودن اوضاع و احوال، علم خود را ظاهر بیان فرمودهاند. در زمان حضرت رضا نیز مناظراتی بین آن حضرت و روسای ادیان و فرق صورت گرفت که تفوق علمی او را بر همگان آشکار نمود مرحوم طبری از ابراهیمبن عباس نقل میکند که گفت من ندیدم که حضرت رضا از کسی چیزی بپرسد و یا غیر از علم و دانش خود از دیگران چیزی نقل کند و در زمانش اعلم از وی را ندیدم مأمون به عنوان آزمایش همهگونه مسائل را از وی میپرسد و او هم جواب همه آنها را میداد و در همه جوابها از قرآن استشهاد میکرد مأمون علمای ادیان و فقهاء شرایع را در مجلسی گردآورد و حضرت رضا را دعوت کرد تا با آنان گفتگو کند حضرت همه آنها را مجاب کرد و همگان فضل و دانش وی را ستودن و عجز و ناتوانی خود را ثابت کردند و باز از اباصلت روایت میکند که اسحاقبن موسیبن جعفر علیهاالسلام میگفت پدرم جعفربن محمد علیهاالسلام شنیدم که مکرر به من میگفت: عالم آل محمد صلیالله علیهم اجمعین در صُلبِ تست، کاش من او را میدیدم وی با امیرالمومنین همنام است. ابن شهر آشوب در مناقب خود از سلیمان جعفری نقل میکند که گفت من در خدمت ابیالحسن علیهالسلام بودم و خانه پر از مردم را واگذاشتند و رو بمن کرد و فرمود ای سلیمان ائمه حُلما و عُلما باشند که دانایان و بردبارانند و جاهل آنها را پیغمبران گمان کند در صورتی که آنها پیغمبران نباشند.
جود و بخشش:
جود و بخشش سجیه مردمان بزرگوار و کریم الطبع است و دارندگان چنین صفتی مورد پسند خداوند کریم میباشند درباره بذل و انفاق حضرت رضا نیز روایاتی نقش شده است از جمله آنها روایات زیر است:
ابن شهر آشوب مینویسد که حضرت رضا علیهالسلام در روز عرفه در خراسان تمام اموال خود را در راه خدا بخشید. فضلبن سهل عرض کرد که این گونه بخشش غرامت است حضرت فرمود نه! بلکه غنیمت است سپس فرمود هرگز غرامت مشمار آنچه را که به وسیله آن طلب اجر و کرامت میکنی.
یعقوب بن اسحاق گوید: مردی خدمت ابیالحسن الرضا آمده عرض کرد بقدر مروتت به من عطا فرما حضرت فرمود این اندازه مقدور من نشود پس از آن گفت به اندازه مروت من، فرمود: امادر این صورت ممکن است آنگاه به غلام خود فرمود دویست دینارش ده.
کلماتی قصار از حضرت رضا علیهالسلام:
در خسران و زیانمندی انسان:
از بهرهمند شدن مردم از لذتهای مادی جای بسی تعجب است که در کارهایش سرگردان مانده است. وعظ و اندرز، او را بانگ هشیاری میزند و او نمیپذیرد و بیدار نمیشود مانند مردهای که در سکرات مرگ باشد. با خداوند به وسیله نافرمانی و معصیت به مبارزه برمیخیزد و در آشکار و خلوت از او نمیترسد و اگر در سختی و گرفتاری افتد تضرع و زاری میکند و چون رهایی یابد به عادت اولی خود برمیگردد.
در تسلیم شدن به مقدرات الهی:
حیله و چارهاندیشی نصیب و بهره را جلب نمیکند در این صورت چگونه مرد از جدا بودن آن میترسد، آنچه امروز از دست رفته فردا به زودی میآید در آن چیزی که مقدر شده چارهای نیست.
قضای خداوند در میان آفریدگانش حتمی است و حکم و فرمانش هم با قدرتی که دارد بر هر چیزی نافذ و غالب است.
در فوائد خاموشی:
زبانت را نگهدار و نطقش را محفوظ کن و از لغزش آن بر جان خود بیمناک باش.
پس خاموشی زینت و وقار است و گاهی انسان از یک لفظ به شدت و سختی افتد.
آن که بدون تأمل حرف و سخنش را رها سازد شکی نیست که در اثر عجله و شتاب لغزش پیدا کند.
کسی که خاموشی را ملزم باشد نجات یابد و سالم میماند و مرد بر سکوتش پشیمان نمیشود.
در دوستی و معاشرت با مردم:
با سفله و خسیس همنشینی مکن که به هلاکت افتی زیرا در آدم خسیس و صحبت او خیری نیست.
کسی که در جنس و حال او شکی برای تو عارض شود پس نگاه کن به خوی و عادت او.
در قناعت و سپاسگزاری:
بدانچه خداوند از فضلش به تو بخشیده است قانع باش و برای مولایت بپاس نعمتهای او سپاسگزاری کن.
در نکوهش مردم آزاری:
خداوند حال آنکس را مبارک نسازد که مانند کژدم گزنده مردم را نیش میزند.
نیکویی و احسان را از شخص فریبکار و حیلهگر مجو که او مانند روباه حیلهگر مردم را فریب میدهد.
رضا دهقانی